آهنگهای نوستالژی



کوهو میذارم رو دوشم رخت هر جنگو می پوشم 

موجواز دریا میگیرم شیره ی سنگو می دوشم 

میارم ماهو تو خونه میگیرم بادو نشونه 

همه ی خاک زمینو میشمرم دونه به دونه 

 

اگه چشمات بگن آره 

هیچ کدوم کاری نداره. 

 

دنیا رو کولم می گیرم روزی صد دفعه میمیرم 

میکَنم ستاره ها رو،جلویِ چشات می گیرم 

چشات حرمتِ زمینه،یه قشنگِ نازنینه 

تو اگه میخوای نذارم هیچ کسی تو رو ببینه 

 

اگه چشمات بگن آره 

هیچ کدوم کاری نداره. 

 

چشم ماهو در میارم،یه نَوَردبون میارم 

عکسِ چشمتو می گیرم جای چشم اون میذارم 

آفتابو ورش می دارم واسه چشمات در میذارم 

از چشات آینه میسازم با خودم برات میارم 

 

اگه چشمات بگن آره 

هیچ کدوم کاری نداره

 

 


خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم

 

 

 

خودم عاشق اون تیکشم که میگه (توکه هیچ حسی به این 

قصه نداشتی واسه چی منو به محبت دوروزه مهمون کردی)


دو دریچه دو نگاه دو پنجره دو رفیق دو همنشین دو حنجره

دو مسافر تو مسیر زندگی دو عزیز دو همدم همیشگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم قصه ی عاشقی رو بلد شدیم
فکر می کردیم آخر قصه اینه جز خدا هیچکی ما رو نمی بینه
دو غریبه دو تا قلب در به در دوتا دلواپس این چشمای تر
دوتا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین
عاقبت جدا شدن دستای ما گم شدیم تو غربت غریبه ها
آخر اون همه لبخند و سرود چشم پر حسادت زمونه بود
دو غریبه دو تا قلب در به در دوتا دلواپس این چشمای تر
دوتا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین

کی اشکاتو پاک میکنه

 شبا که غصه داری 

دست رو موهات کی میکشه

 وقتی منو نداری 

 شونه کی  مرهم هق هقت میشه دوباره

 از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره

 برگ ریزونای پاییز 

کی چشم به رات نشسته 

از جلو پات جمع میکنه برگای زرد و خسته 

 کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا 

تا خنده رو لبات بیاد 

شب برسه به فردا 

 کی از سرود بارون قصه برات میسازه 

از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه 

 کی از ستاره بارون  

چشماشو هم میذاره 

نکنه ستاره ای بیاد  یاد تو رو نیاره


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بخون و جدی نگیر اسلام شناسی کمرنگ تر از آنکه به چشمت آید همچی اینجاست حامی وب آموزش ماساژ با مدرک فنی و حرفه ای جانِ بهار خلاصه کتاب حقوق مالکیت فکری میرحسینی مجله پزشکی دکتر شکیب شرکت بازرگانی دارکوب